محل تبلیغات شما



در دوران حکومت ولید بن عبدالملک، ولیعهد و برادرش هشام بن عبدالملک به قصد حج به مکه رفت. او در هنگام طواف به سمت حجر الاسود رفت تا آن را استلام کند ولی به علت ازدحام جمعیت نتوانست به آن نزدیک شود. ناچار برگشت و در جای بلندی برایش کرسی گذاشتند و او از بالای آن کرسی به تماشای جمعیت پرداخت. در این میان امام زین العابدین(ع) وارد شد و پس از طواف، به سمت حجرالاسود رفت. جمعیت با همه ازدحامی که بود، راه را باز کردند تا امام خود را به حجر الاسود نزدیک ساخت. اطرافیان هشام سخت شگفت‌زده شدند. یکی از آنها از هشام پرسید: این شخص کیست؟» هشام با آنکه علی بن حسین(ع) را می‌شناخت، گفت: نمی‌شناسم.»

در این هنگام فرزدق با شهامت گفت: ولی من او را می‌شناسم» او بر روی بلندی ایستاد و قصیده معروف خود در معرفی امام سجاد را سرود. هشام دستور داد مستمری فرزدق را از بیت المال قطع و خودش را نیز در عسفان» بین مکه و مدینه زندانی کردند.

مدح و ستایش امام در فضای خفقان ی، آن هم در حضور هشام، نه تنها گواه شهامت و شجاعت در خور تقدیر وی است، بلکه بر ارادت وی به این خاندان گواهی می‌دهد. زمانی که امام سجاد(ع) از زندانی شدن او مطلع شد، مبلغ دوازده هزار درهم برای او فرستاد. فرزدق این مبلغ را پس داد و گفت: من مدح تو را برای رضای خدا گفتم، نه برای عطا.» حضرت مبلغ را باز فرستاد و فرمود: ما اهل بیت، چون چیزی به کسی بخشیم باز نستانیم.


طمطراق:

(طُ مْ طُ) [ ع. ] (اِ.)
۱- کرّ و فرّ، شکوه.
۲- خودنمایی.


غرّا:

(غَ رّ) [ ع. غراء ] (ص.) مؤنث اغر.
۱- سفید و روشن و درخشان از هر چیزی.
۲- فصیح، بلیغ.


گاهی متوجه می شوی که اشتباه است ولی انجام می دهی، متوجه هستی که به ضررت تمام می شود ولی باز هم انجامش می دهی. انگار دیگر نمیتوانی خودت را کنترل کنی، اراده ات ضعیف شده و دیگر مثل سابق نیستی، این یعنی خلاف فلسفه و هدف خلقتت در حال حرکت هستی، شاید بتوان گفت خوشبحال کسانی که متوجه این اشتباه حرکت کردن خود هستند و قدرت جبران آن را دارند و شاید از زاویه ی دیگر بتوتن گفت خوشبحال کسانی که اصلا متوجه اشتباهشان نیستند، البته خوشبحالشان به طور موقت!

تصمیم هایی گرفته ام که از این زمان و از این تاریخ می خواهم به آن عمل کنم و اشتباهاتم را تا جایی که یتوانم جبران کنم، ثبت این نوشته ها و این پست به منزله ثبت نقطه شروع حرکتم است، شاید که خود این کار انگیزه ای باشد برا تداوم و شروع های بعدی.


محبوب ترين كس در نزد خداوند متعال كسى است كه از گناهانش توبه كننده باشد، چنانچه در قرآن مى خوانيم :اِنَّ اللّهَ يُحِبُّ التَّوابين .(1)البتّه خداوند متعال توبه كنندگان (از گناه ) را دوست دارد.

آقا خاتم الانبياء (ص ) فرمود: هيچ موجودى در پيشگاه حقتعالى محبوبتر از مرد و زن توبه كننده نيست (2)و همچنين آن حضرت فرموده :النّائبُ حَبيبُ اللّه توبه كننده از گناه محبوب خداست .(3)

حضرت باقر (ع ) فرمود:

اگر مردى در شب تاريك شتر با توشه اش را در سفر گم كند و سپس ‍ پيدا كند چقدر خوشحال مى شود، همينطور است در ارتباط با انسانى كه راه اصلى حق را گم كرده و گناه و معصيت خدا را انجام داده و حال توبه كرده خداوند متعال هم بيشتر از او نسبت به توبه كنندگان فرحناك و خورسند و خوشحال مى شود.(4)

و در جاى ديگر مى فرمايد:

خداوند متعال به توبه بنده اش خوشحال تر است از مرد عقيمى كه بعد داراى فرزند شود و از كسى كه گمشده اش را پيدا كند و از تشنه اى كه به آب مى رسند (آنها چقدر خوشحال مى شوند كه به فرزند برسند يا گمشده اش را پيدا كرده ، يا وقتى كه به آب مى رسد چه حالت فرحناكى دارد.) خدا هم وقتى ببيند بنده اش توبه كرده از اينها بيشتر خوشحال مى شود زيرا خدا بنده اش را خيلى دوست دارد.(5)

شهيد آية اللّه دستغيب رضوان اللّه تعالى عليه در كتاب استعاذه اش مى گويد: پس از آنكه حضرت نوح على نبينا و آله و عليه السلام نفرين كرد و همه كفار غرق شدند ملكى در پيش او ظاهر شد. شغل حضرت نوح (ع ) كوزه گرى بود كوزه هائى از گِل درست مى كرد و پس از خشك كردن مى فروخت . ملك كوزه ها را يكى يكى از حضرت نوح (ع ) مى خريد و پيش چشمش آن را خُرد مى كرد و مى شكست حضرت نوح (ع ) ناراحت شد و به او اعتراض ‍ كرد كه اين چه كاريست مى كنى ؟ گفت به تو مربوط نيست من خريده ام و اختيارش را دارم .

حضرت نوح (ع ) فرمود: بله لكن من آن را ساخته ام ، مصنوع من است ، ملك گفت كوزه هائى ساخته اى ، نه اينكه خلق كرده اى ، اينك من كه آن را مى شكنم تو ناراحت مى شوى چطور نفرين كردى كه اين همه خلق خدا هلاك گردند در حالى كه خدا بنده را خلق كرده و آنها را دوست دارد، پس از اين قضيه ازبس گريه كرد نامش را نوح گذاشتند.

غرض شفقّت پروردگار است خالق ، مخلوق خودش را دوست مى دارد، خدا به پيغمبرش عتاب مى فرمايد كه چرا نفرين كردى اين همه خلق هلاك شوند به خاطر اينكه خدا بنده اش را دوست دارد. و در قرآن آنها را مى ترساند و سفارش مى كند مبادا فريب شيطان را بخوريد دنيا سراى فريب است شيطان دشمن است .

اين آيات و روايات حاكى از اينست كه خداوند متعال انسانهائى را كه گناه و معصيت كرده اند و از كار خود پشيمان شده اند و در خانه حق مى آيند و توبه مى كنند خوشحال مى شود زيرا به انسان علاقه دارد و دوست ندارد بندگانش به دوزخ سرازير گردند.


مجموعه کتاب هفت جلدی قصه های خوب برای بچه های خوب از مهدی آذر یزدی

 

 

جلد یک قصه هایی از کلیله و دمنه

جلد دو قصه هایی از مرزبان نامه

جلد سه قصه هایی از سندبادنامه و قابوسنامه

جلد چهار قصه هایی از مثنوی مولوی

جلد پنج قصه هایی از قرآن

جلد شش قصه هایی از شیخ عطار نیشابوری

جلد هفت قصه هایی از گلستان و ملستان

 

دانش آموزان عزیز برای گرفتن هر کدام از جلد های کتاب روی آن کلیک کنید و سپس در صفحه باز شده گزینه دریافت لینک دانلود را بزنید و بعئ از آن گزینه دانلود فایل را انتخاب کنید

 

 

 


یشوای دهم شیعیان حضرت امام هادی علیه السلام در سال 212 ه.ق در شهر صریا (نزدیک مدینه) دیده به جهان گشود. پدر ایشان حضرت امام محمدتقی جوادالائمه علیه السلام و مادرشان بانویی فاضله و عفیفه به نام سمانه است. نام مبارک ایشان علی از القابشان نقی، هادی و نجیب؛ و کنیه شان ابوالحسن می باشد.

 

 

مدت امامت ایشان حدود 34 سال است یعنی از سال 220 ه.ق (سال شهادت امام جواد علیه السلام) تا سال 254 ه.ق که در شهر سامرا به شهادت رسیدند.

پس از شهادت، امام حسن عسکری علیه السلام بر پیکر مطهر پدر خویش نماز گزارد و پس از تشییع جنازه، ایشان را در منزل خویش به خاک سپردند.

در مورد شهادت امام هادی علیه السلام و قاتل آن حضرت اختلاف است: برخی معتمد عباسی را قاتل آن حضرت میدانند (یعنی این واقعه در زمان خلافت معتمد رخ داده است) و به عقیده ی برخی دیگر معتز عباسی، فرمان قتل آن بزرگوار را صادر و معتمد آن را اجرا کرد. (یعنی این واقعه در زمان خلافت معتز روی داده است.)

اوضاع ی زمان امام هادی علیه السلام:

امام علی النقی الهادی علیه السلام در سال 220 ه.ق به امامت رسیدند. در این زمان ایشان در مدینه بودند و در آنجا به مدت 13 سال وظایف امامت خود را انجام می دادند؛ مردم از این سرچشمه ی حیات معنوی و علمی و فکری سیراب می شدند و ایشان نیز به همه ی امور شیعیان رسیدگی می کردند تا این که متوکل (خلیفه ی وقت) که در دشمنی با ائمه اطهار علیه السلام مشهور بود؛ به خاطر هراسی که از نفوذ و محبوبیت امام علیه السلام در جامعه داشت ایشان را از مدینه به سامرا فراخواند زیرا احساس می کرد که باید امام را از نزدیک تحت نظر بگیرد. پس از آمدن امام به سامرا، اگرچه ایشان ظاهرا آزاد بود اما متوکل» منزلشان را طوری انتخاب کرده بود که همواره تحت نظر باشند. او به طور مرتب دستور تفتیش منزل ایشان را صادر می کرد و تمام دیدارها و رفت و آمدها توسط نیروهای حکومتی کنترل می شد.

او جو بسیار خفقان آمیزی را بر جامعه حکمفرما کرده بود و سختگیری و فشار زیادی را بر شیعیان اعمال می کرد:

متوکل، علویان را در محاصره ی اقتصادی قرار داده بود. به شاعران درباری مال فراوانی می داد تا در اشعار خود به ائمه علیه السلام بی احترامی کنند. او اکثر سادات جلیل القدر آن زمان را دستگیر و زندانی کرده بود. از هولناکترین اقدامات او در دوره ی حکومتش، انهدام و تخریب مرقد امام حسین علیه السلام بود. اوضاع معیشتی مردم و خصوصا علویان در زمان خلفای عباسی مخصوصا متوکل و بقیه ی خلفای هم عصر امام هادی علیه السلام، بسیار دشوار بود زیرا آنان بیت المال مسلمین را صرف خوشگذرانی هایی می کردند که به گواهی تاریخ، هزینه های مربوط به آ نها بی سابقه بوده است.

فعالیت های امام علیه السلام:

امام هادی علیه السلام با این که شدیدا تحت نظر بود، اما از پای ننشست و فعالیت های خود را به شیوه ای مطابق اوضاع زمان خویش به پیش برد. از مهمترین فعالیت های ایشان این بود که به مردم از راه های گوناگون آگاهی داده و منصب امامت و مقام علمی خود را در طی سخنان خویش و در مناظرات و پرسش و پاسخ های علمی، آشکار کرده و تثبیت کنند. همچنین عدم مشروعیت حکومت بنی عباس را تبیین می کردند. یکی دیگر از محورهای فعالیت امام، آماده کردن مردم و شیعیان نسبت به غیبت حضرت مهدی علیه السلام بود. البته ایشان با نهایت احتیاط و جلوگیری از حساس شدن حکومت، این موضوع را به طور سربسته در ضمن سخنان خویش ذکر می فرمودند.

وضعیت علمی زمان آن بزرگوار:

در حکومت بنی عباس از طرف خلفا به مسائل علمی و فرهنگی تمایل نشان داده می شد. در این زمان بسیاری از کتب سایر ملل به عربی ترجمه شد و همین امر موجب شد افکار مردم و اوضاع علمی جامعه متحول شود.

همچنین مکاتب کلامی مانند اشاعره و معتزله رونق گرفته بود و شبهاتی مانند جسمیت خداوند، جبرگرایی مطلق یا اختیار مطلق، حادث یا قدیم بودن قرآن و. مطرح می شد که موضع گیری امام هادی علیه السلام و پاسخ ایشان به چنین شبهاتی، اولا اصالت و حقانیت مواضع شیعه را نشان می داد و ثانیا مسلمین را از گرفتاری در دام چنین شبهاتی حفظ می کرد.

اصحاب امام هادی علیه السلام: 

فضل بن شاذان: از متکلمان بزرگ شیعه در قرن سوم هجری است که از اصحاب امام هادی علیه السلام به شمار می رود.

حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام: از سادات جلیل القدری است که نسب شریفش به امام حسن مجتبی علیه السلام می رسد. او از نظر علمی و عقیدتی مورد تایید امام هادی علیه السلام بود.

زیارت جامعه ی کبیره:

از امام هادی علیه السلام چندین دعا و زیارت نامه برجای مانده است که از مشهورترین آنها زیارت جامعه ی کبیره است. این زیارت دارای سند صحیح بوده و از نظر بلاغت نیز در بالاترین درجه قرار دارد. شروح متعددی به فارسی و عربی بر این زیارت نوشته شده است. زیارت جامعه ی کبیره متضمن مفاهیمی بسیار عالی و مطالبی بدیع است.

از دیگر زیارات بر جای مانده از امام هادی علیه السلام، زیارت غدیر است که در آن هم خصوصیات و ویژگی های حضرت علی علیه السلام و هم حادثه ی غدیر ذکر شده است.

برخی از سخنان امام هادی علیه السلام:

  • الدُّنْيا سُوقٌ رَبِحَ فيها قَوْمٌ وَ خَسِرَ آخَرُونَ؛ دنيا همانند بازارى است كه عدّه اى در آن سود مى برند و عدّه اى ديگر ضرر و خسارت متحمّل مى شوند».[۱]
  • النّاسُ فِى الدُّنْيا بِالاْمْوالِ وَ فِى الاَّْخِرَةِ بِالاْعْمالِ؛ مردم در دنيا به وسيله ثروت و تجملات شهرت مى يابند ولى در آخرت به وسيله اعمال محاسبه و پاداش داده خواهند شد». [۲]
  • مَنْ رَضِىَ عَنْ نَفْسِهِ كَثُرَ السّاخِطُونَ عَلَيْهِ؛ هر كه از خود راضى باشد بدگويان او زياد خواهند شد». [۳]
  • اِنّ اللّهَ جَعَلَ الدّنيا دارَ بَلْوى وَالاْخِرَةَ دارَ عُقْبى، وَ جَعَلَ بَلْوى الدّنيا لِثوابِ الاْخِرَةِ سَبَباً وَ ثَوابَ الاْخِرَةِ مِنْ بَلْوَى الدّنيا عِوَضا؛ همانا خداوند، دنيا را جايگاه بلاها و امتحانات و مشكلات قرار داد؛ و آخرت را جايگاه نتيجه گيرى زحمات، پس بلاها و زحمات و سختى هاى دنيا را وسيله رسيدن به مقامات آخرت قرار داد و اجر و پاداش زحمات دنيا را در آخرت عطا مى فرمايد».[۴]
  • الْعُجْبُ صارِفٌ عَنْ طلب الْعِلْمِ، داعٍ إلىَ الْغَمْطِ وَالْجَهْلِ؛ خودبينى و غرور، انسان را از تحصيل علوم باز مى دارد و به سمت حقارت و نادانى مى كشاند».[۵]

ام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه به نكته بسيار مهمى در مورد فراگيرى علوم اشاره كرده، مى فرمايد: خداوند از افراد نادان پيمان نگرفته كه دنبال علم و دانش بروند، مگر اين كه قبل از آن از علما و دانشمندان پيمان گرفته كه به آن ها علم بياموزند»; (مَا أَخَذَ اللّهُ عَلَى أَهْلِ الْجَهْلِ أَنْ يَتَعَلَّمُوا حَتَّى أَخَذَ عَلَى أَهْلِ الْعِلْمِ أَنْ يُعَلِّمُوا).
در بسيارى از كشورها در دنياى امروز تحصيل علم در حد قابل ملاحظه اى اجبارى است و چنانچه فرزندى متولد شود و مثلاً به سن شش سالگى برسد و نام او براى فراگرفتن علم در هيچ مدرسه اى نوشته نشده باشد پدر و مادر او مورد مؤاخذه قرار خواهند گرفت. اين كار در دنياى ما كه توجه خاصى به علوم در آن مى شود چيز عجيبى نيست. مهم آن است كه حدود چهارده قرن پيش، اسلام نه تنها فراگيرى علم را فريضه شمرده بلكه بالاتر از آن، تعليم دادن را بر دانشمندان واجب كرده است و منطق عقل نيز همين را ايجاب مى كند. چگونه ممكن است بر افراد نادان فراگرفتن علم واجب باشد اما بر دانشمندان تعليم دادن واجب نباشد؟ امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه اشاره به دو پيمان الهى مى كند: پيمانى كه در درجه اول است پيمانى است كه از دانشمندان گرفته كه علم خود را كتمان نكنند و در اختيار مردم بگذارند، و پيمانى كه از افراد جاهل گرفته كه به دنبال تحصيل علم بروند. و اگر اين دو پيمان در جامعه انسانى لباس عمل به خود بپوشد، جهل و نادانى ريشه كن خواهد شد.
همان گونه كه در سند اين كلام حكيمانه اشاره شد، در احاديث اسلامى مطالب بسيارى در همين زمينه وارد شده است، ازجمله همان حديث امام صادق(عليه السلام) كه از جدش على(عليه السلام) نقل كرده و اين مطلب را به طور مشروح ترى بيان مى كند. مى فرمايد: إِنَّ اللَّهَ لَمْ يَأْخُذْ عَلَى الْجُهَّالِ عَهْداً بِطَلَبِ الْعِلْمِ حَتَّى أَخَذَ عَلَى الْعُلَمَاءِ عَهْداً بِبَذْلِ الْعِلْمِ لِلْجُهَّالِ لاَِنَّ الْعِلْمَ كَانَ قَبْلَ الْجَهْلِ; خداوند از جاهلان پيمانى براى طلب علم نگرفت تا اين كه از عالمان پيمان بذل علم گرفت زيرا علم، قبل از جهل است (و تا عالمى كه علمش را در اختيار بگذارد وجود نداشته باشد مكلف ساختن جاهلان به تحصيل علم مفهومى ندارد)».[1]
درباره همين گفتار حكيمانه حديث جالبى از حسن بن عماره نقل شده كه مى گويد: روزى نزد زهرى» رفتم ـ بعد از آن كه نقل حديث براى مردم را ترك گفته بود ـ و به او گفتم: احاديثى كه شنيده اى براى من بازگو، به من گفت: مگر تو نمى دانى كه من ديگر براى كسى حديث نقل نمى كنم؟! گفتم: به هر حال، يا تو براى من حديث بگو يا من براى تو حديث نقل مى كنم، گفت: تو حديث بگو! گفتم: از على(عليه السلام) نقل شده كه مى فرمود: ما أَخَذَ اللَّهُ عَلى أَهْلِ الْجَهْلِ أَنْ يَتَعَلَّمُوا حَتّى أَخَذَ عَلى أَهْلِ الْعِلْمِ أَنْ يُعَلِّمُوا; خداوند از افراد نادان پيمان نگرفته كه دنبال علم و دانش بروند، مگر اين كه قبل از آن از علما و دانشمندان پيمان گرفته كه به آن ها علم بياموزند»! هنگامى كه اين حديث تكان دهنده را براى او خواندم، سكوت خود را شكست و گفت: اكنون بشنو تا براى تو بگويم. و در همان مجلس، چهل حديث براى من روايت كرد![2]
همين مطلب را كه امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه بيان كرده در حكمت 372 با تعبير ديگرى فرموده است آن جا كه قوام دين و دنيا را بر چهار اصل، استوار مى شمارد و اصل اول و دوم را اين قرار مى دهد: عَالِم مُسْتَعْمِل عِلْمَهُ وَجَاهِل لايَسْتَنْكِفُ أَنْ يَتَعَلَّمَ; عالم و دانشمندى كه علم خود را به كار گيرد و غير عالمى كه از فراگيرى علم سرباز نزند».
در آيات و روايات متعددى شديداً از كتمان علم نهى شده است كه مفهومش اين است كه عالم بايد علم خود را در اختيار ديگران بگذارد و به افراد ناآگاه اطلاع دهد. ازجمله در حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: كاتِمُ العِلْمِ يَلْعَنُه كُلُّ شَىء حتّى الحوتُ فِى البَحرِ وَالطَّيرُ فى السَّماءِ; عالمى كه علم خود را مكتوم دارد همه چيز، او را لعنت مى كنند حتى ماهيان دريا و مرغان هوا».[3]
*****
نكته:
آموزش كدام علم واجب است؟
اين سؤال در ذيل كلام امام(عليه السلام) مطرح مى شود كه خداوند براى تعليم كدام علم از علما پيمان گرفته پيش از آن كه از جاهلان فراگرفتن آن را پيمان گرفته باشد؟ شك نيست كه علوم اعتقادى و واجبات و محرمات و اخلاق اسلامى نخستين علومى است كه پيمان تعليم آن از عالمان و پيمان فراگيرى آن از جاهلان گرفته شده است. اما علوم ديگر كه قوام جامعه و نظام اجتماع بر آن استوار است مانند علم طب و علوم مربوط به صنايع و كشاورزى و دامدارى و سياست و تدبير مُدُن و علوم مربوط به جنگ و مبارزه با دشمنان، از علومى است كه فقها تصريح كرده اند كه فراگرفتن آن واجب كفايى است و اگر من به الكفاية» (به مقدار كافى) نباشد واجب عينى مى گردد. بنابراين در هر دو صورت لازم است عالمانِ اين علوم به تعليم گروهى از ناآگاهان بپردازند تا جامعه اسلامى از اين جهت فقير و ناتوان نگردد و نظام دين و دنيا به هم نريزد. در عصر ما، كشورهاى صنعتى بزرگ به سبب نياز ديگران به صنايع آن ها، خواسته ها و افكار و فرهنگ خويش را به آن ها تحميل مى كنند و سعى در اسارت ديگران از طريق پيشرفت هاى علمى خود دارند، به همين دليل بر مسلمانان لازم است كه در ميدان اين علوم سبقت جويند و لااقل خود را به ديگران برسانند تا از قيد اسارت آنان رهايى يابند.[4]

 

 


 

این نوشتار، از کتاب فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، اثر دانشمند گرانقدر، علامه امینی استخراج شده است.

  1. اشتراك حضرت فاطمه (سلام الله علیها) با پيامبر اكرم و اميرالمؤمنين و حسنين (عليهم السلام) در مقام عصمت و طهارت (بلکه طبق روایات، آن حضرت عصمت کبرای الهی است).
  2. اشتراك حضرت صديقه (سلام الله عليها) با پدر و همسر و فرزندانش در مجاز بودن به ورود و توقف در مسجد پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) در جميع حالاتشان.
  3. مادر ائمه اطهار (علیهم السلام) است.
  4. هنگام ولادت فاطمه (عليهاالسلام) نور او تمام خانه هاى مكه را فراگرفت.
  5. نام گذارى زهرا (عليهاالسلام) از طرف خداوند متعال مى باشد.
  6. نام فاطمه بر ساق عرش و درهای بهشت درج شده است.
  7. جنگ و يا صلح با آن حضرت مانند جنگ و صلح با پيامبر و على و حسنين (علیهم السلام) است.
  8. سيده ى ن عالم است.
  9. دوستى و دشمنى با او مانند دوستى و دشمنى با پيامبر است.
  10. آن حضرت محدثه است یعنی فرشتگان با او سخن می‌گفتند.
  11. شيعيان آن حضرت به بهشت بشارت داده شده‌اند.
  12. مخالفان حضرتش به هلاکت می‌افتند.
  13. در روز قیامت همانند پدر و همسر و فرزندانش سواره محشور می‌شود.
  14. شفیعه کبرای روز قیامت است.
  15. حب فاطمه عليهاالسلام همانند حب همسر و فرزندان معصومش (كه اجر رسالت خاتم الانبياء است)، بر همگان واجب است.
  16. با پدر و همسر و فرزندانش در قبه الوسيله يا درجةالوسيله ى بهشت جای دارند.
  17. با پدر و همسر و فرزندانش (عليهم السلام) در قبه اى از نور كه زير عرش بر پا مى شود و جز پنج تن (عليهم السلام) كسى را به آن رتبه ى والا راه نيست، جای دارد.
  18. حضرت فاطمه عليهاالسلام يكى از افرادى است كه آيه ى مباهله در شان آن‌ها نازل شده است و آن وجود مقدس، بين چهار معصوم قرار گرفته است يعنى بين: محمد و انفسنا (على) و ابنائنا (حسن و حسين) عليهم السلام.
  19. در صفات و ارزش‌هاى معنوى هم کفو على (عليه السلام) است.
  20. بشر از آدم تا خاتم مامور به توسل به حضرت صديقه زهرا (عليهاالسلام) بوده است.
  21. سوره انسان در فضیلت او و همسر و دو فرزندش نازل گردیده است.
  22. هنگام ورود فاطمه (عليهالسلام) به صحنه ى م از جانب حضرت حق تبارك و تعالى ندا مى شود: اى اهل م نگاهتان را فرو افكنيد تا فاطمه عبور نمايد».

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها